طبق تحقیقات انجام شده توسط دبورا کار ، استاد جامعه شناسی دانشگاه بوستون ، تا 25 درصد از مردان متاهل در طول ازدواج خود اقرار کرده اند که با شخص دیگری به غیر از همسر خود می خوابند. با این حال ، این فقط کاهش جذابیت نیست که مردان را وادار به بی وفایی می کند - دلایل بی شماری دیگر نیز وجود دارد که مردان از آنها سرگردان می شوند. دکتر علیشا پاول ، دکترا ، می گوید: "خیانت به دلایل مختلف اتفاق می افتد." "افراد می توانند حوصله خود را سر ببرند ، یا فقط احساس کنند از نظر عاطفی با شریک زندگی خود ارتباط برقرار نکرده اند. همچنین مهم است که تشخیص دهیم برخی از افراد به دلیل این که می توانند خیانت می کنند."
و در حالی که خیانت مردان می تواند ضربه مهلکی در ازدواج باشد ، اغلب نشانه هایی وجود دارد که می تواند شما را به روابط خارج از ازدواج همسرتان سوق دهد. قبل از اینکه از خیانت کور شوید این چند نشانه را به یاد داشته باشید:
1 صمیمیت از بین رفته است.
رابطه جنسی نباید تنها نوع صمیمیت در زندگی زناشویی باشد ، اما بی اهمیت شمردن آن یک اشتباه بزرگ است. اگر به نظر می رسد که شریک زندگی شما ناگهان علاقه ای به رابطه جنسی ندارد ، با وجود اینکه از نظر جسمی و روحی از سلامت کافی برخوردار است ، اغلب یکی از نشانه های گویای شوهر شما است که خیانت می کند. و وقتی می خواهید ازدواج خود را از لغزش دور نگه دارید ، مطمئن شوید که این 40 راز زوج هایی را که 40 سال است ازدواج کرده اند می شناسید.
2 او تلفن خود را همه جا با خود می آورد.
اگرچه نباید تعجب کرد که اکثر بزرگسالان عملاً تلفن های همراه خود را با خود می آورند ، اما اگر شوهر شما ناگهان اصرار دارد که هنگام دوش گرفتن به تلفن خود نیاز دارد ، این می تواند نشانه این باشد که او چیزی شبیه یک رابطه را پنهان کرده است. "تصور اینکه تلفن های همراه حاوی اطلاعات زیادی از جمله پیامک ها ، فیلم ها و ایمیل ها باشد ، دشوار نیست. پنهان کردن تلفن همراه یا بردن آن به حمام یا حتی در کوتاه ترین سفر برای بیرون آوردن زباله یک پرچم قرمز است. به این معنا که طرف مقابل نمی خواهد ما چیزی ببینیم. "
3 او مرتباً درباره زن دیگری صحبت می کند.
آیا به نظر می رسد همکار یا دوست جدید شوهر شما افکار او را با دفعات شگفت انگیز مشغول کرده است؟ آیا به نظر می رسد او همیشه راهی برای کارکردن آنها در داستانهای خود پیدا کرده است؟ اگر شوهر شما مشغول شخص دیگری است تا جایی که نمی تواند در مورد آنها صحبت نکند ، این می تواند یکی از نشانه های خیانت شوهر شما باشد.
4 او شما را متهم به تقلب می کند.
یکی از عجیب ترین نشانه هایی که او خیانت کرده است؟ او مدام شما را متهم می کند که همان کار را انجام می دهید. باور کنید یا نه ، برخی از شوهران خیانتکار در واقع خیانت می کنند زیرا نگرانند که شریک زندگی آنها نیز همین کار را انجام دهد. پاول می گوید: "خیانت نیز می تواند اتفاق بیفتد زیرا یکی از طرفین می ترسد که مورد خیانت قرار گیرد بنابراین تصمیم می گیرد اولین کسی باشد که این کار را انجام می دهد. چنین تصمیماتی ریشه در ناامنی ها و ترس از ترک دارد."
5 او به شما هدیه می دهد.
همیشه آمدن به خانه با گل و هدیه خوب است ، اما متأسفانه ، سیل ناگهانی هدایای تصادفی نیز می تواند یکی از نشانه های تقلب او باشد. وجدان گناهکار اغلب می تواند افراد متقلب را مجبور کند که بیش از حد خود را برای همسران خود در نظر بگیرند ، بدین معنا که کیف طراحانه ای که برای شما می آورد یا تعطیلات گران قیمت که برای دور زدن شما ارائه می دهد ، لزوماً نشانه عشق و ارادت او نیست که شما تصور می کردید.
6 او ناگهان از خودش مراقبت می کند.
شاید خوشایند باشد که دیگران مهم خود را در جهت سلامت و ظاهر خود تحت تأثیر قرار دهند ، اما این ساعت های طولانی در ورزشگاه ممکن است برای شما مناسب نباشد. وقتی شوهر شما به طور ناگهانی دلیل جدیدی برای ظاهر برهنه پیدا می کند ، تعجب نکنید اگر او ناگهان از کالری غذاهای مورد علاقه خود یا عدم تعریف گوساله هایش بسیار آگاه باشد.
"وقتی مردم خیانت می کنند ، اغلب احساس می کنند که یک فرد جدید هستند ، مانند زمانی که در ابتدا عاشق همسر خود شده اند. هیجان عاشقانه ، مورد علاقه بودن یا اعتماد به نفس ممکن است آنها را به عنوان یک شخص کاملا متفاوت جلوه دهد. ،
هر یک از ما می خواهیم فرزندانمان روابط مثبتی برقرار کنند - قدرت عشق ، حمایت ، دوستی و تشویق بی قید و شرط را در طول مدرسه و زندگی تجربه کنند.
اما ما همچنین می دانیم که ایجاد و حفظ روابط کاری سخت است - تلاشی که نیاز به توانایی همکاری برای تعامل با دیگران دارد.
روانشناسان این ظرفیت را جامعه پذیری می نامند ، و ما آن را در کودکان هنگامی که لذت بردن آنها را از کنار هم مشاهده می کنیم تشخیص می دهیم - گپ زدن ، شوخی ، خندیدن ، کار کردن و ایجاد دوستی. اجتماعی بودن اغلب با درون گرا یا برون گرا اشتباه گرفته می شود. اما اگر ما جامعه پذیری را مفهومی سطح بالاتر از درون گرایی یا برون گرایی بدانیم ، درک این ویژگی آسان تر است.
به زبان ساده ، همه کودکان ، صرف نظر از نوع شخصیت ، می توانند یاد بگیرند که احساسات و رفتارهایی را درک کرده و بیان کنند که انواع روابط لازم برای شکوفایی انسان را تسهیل می کند. برخی از کودکان توانایی های خود را به شیوه های آرام تر و درون گرا بیان می کنند ، در حالی که برخی دیگر به شیوه های پرانرژی تر و برون گرا تعامل دارند. هیچ یک از راهها بر دیگری برتری ندارد. آنها فقط مسیرهای متفاوتی به سوی یک هدف هستند.
چرا روابط اجتماعی و ایجاد عشق در خانواده برای یادگیری و موفقیت زندگی کودکان مهم است
ممکن است شما را شگفت زده کند که بدانید اجتماعی بودن همراه با یادگیری است. چگونه؟ بر اساس تحقیقات انجام شده در مورد ماهیت اجتماعی نحوه کسب دانش کودکان ، تعاملات اجتماعی مثبت آن چیزی است که به کودکان کمک می کند نامرئی را نمایان ساخته ، از مرزهای جدیدی در حوزه های جدید یادگیری عبور کرده و افکار و احساساتی را ایجاد کنند که به آنها کمک می کند مسیرهای زندگی را ترسیم کنند.
در واقع ، اجتماعی بودن هسته اصلی یادگیری اجتماعی و بهزیستی احساسی است.
جنبه های اجتماعی بودن شامل خودتنظیمی ، گوش دادن فعال ، همکاری و ارتباط موثر است. ما مجبور نیستیم به دنبال تحقیقی باشیم که فواید جامعه پذیری و مهارت های اجتماعی-عاطفی مرتبط با آن را در موفقیت کودکان در مدرسه نشان دهد. این مهارتها از طریق تجربیات رابطه ای در خانه ، مدرسه و فعالیتهای بعد از مدرسه توسعه می یابد.
در دوران اخیر ، این مهارت های "نرم" بیشتر توسط دانشمندان علوم اجتماعی شناخته شده و ارزش گذاری شده است که تحقیقات آنها را با رشد مثبت ، شادی ، رشد فکری و رفاه مرتبط می داند. روابط اجتماعی با هر یک از توانایی های دیگر در مزیت قطب نما-کنجکاوی ، تاب آوری ، خودآگاهی ، صداقت ، تدبیر ، خلاقیت و همدلی ارتباط دارد. مربیان و رهبران تجاری معتقدند که اجتماعی بودن کلید یادگیری ، رهبری ، مدیریت و نوآوری در دنیایی با پیچیدگی فزاینده است.
وقتی شرایطی را فراهم کنیم که فرزندانمان احساس کنند دوست دارند ، مورد احترام هستند ، به آنها اهمیت می دهند و می توانند احساسات خود را در ارتباط با دیگران ابراز کنند. در زیر روش هایی را که می توانید از امروز برای تقویت روابط اجتماعی فرزند خود شروع کنید ، آورده ایم!
مانند بسیاری از افراد هم سن و سال من ، من پدری داشتم که هر روز سرکار می رفت و مادری که در خانه می ماند - یک ترتیب سنتی. مادرم بچه ها را بزرگ می کرد ، خانه را تمیز می کرد و همه تنظیمات اجتماعی خانواده را انجام می داد. پدر من نان آور خانواده بود
این روزها ، این تقسیم وظایف در خانه کمتر رایج است - حداقل در برخی از کشورها. از سال 1970 ، درصد خانواده ها در ایالات متحده که والدین هر دو در آن کار می کنند از 49 درصد به 66 درصد افزایش یافته است و 20 درصد از تعداد خانوارهایی که فقط پدر در آنها کار می کند کاهش یافته است. کشورهای اروپایی نیز مانند ژاپن روند رو به رشدی را نسبت به خانوارهای با درآمد دوگانه مشاهده کرده اند.
با افزایش تعداد زنان در نیروی کار ، این تغییر هم باعث افزایش قدرت برای زنان و هم درد بیشتر برای زوج های دارای درآمد دوگانه شده است. بسیاری از زوجهای کارگر به جای داشتن یک هماهنگ کننده "مدیر" در خانه ، مانند زنان سابق ، باید درباره تقسیم وظایف خانه و مراقبت از کودکان مذاکره کنند که در نهایت می تواند منجر به درگیری شود.
بنابراین چگونه زوجین بر این هنجارهای در حال تغییر حرکت می کنند و چگونه بر سلامتی آنها تأثیر می گذارد؟
تحقیقات (که بیشتر آنها شامل زوج های دگرجنسگرا شده است) نشان می دهد که حتی وقتی زنان در خارج از خانه کار می کنند ، باز هم بیشتر بار خانواده را تحمل می کنند. و این بر سلامت روانی آنها ، سلامت روانی شریک زندگی آنها و وضعیت رابطه آنها تأثیر می گذارد. اما به نظر می رسد داستان حتی پیچیده تر از این است: به نظر می رسد فقط تقسیم واقعی کار مهم نیست ، بلکه باورهای شرکا در مورد آنچه که باید باشد و باید باشد اهمیت دارد. درک این امر می تواند پیامدهای مهمی برای زوجین داشته باشد ، به آنها کمک می کند تا بهتر در مورد مشاغل خانگی مذاکره کنند و از ازدواج های شادتر و سالم تری برخوردار شوند.
وضعیت فعلی ازدواج (در) برابری
در حالی که مردان بیشتری نسبت به گذشته مراقبت از کودکان و کارهای خانه را انجام می دهند ، زنان همچنان بیشتر کارهای فیزیکی و عاطفی را در خانواده خود انجام می دهند.
به عنوان مثال ، زنان در خانواده های دارای درآمد دوگانه بیشتر متولی ایجاد و حفظ برنامه خانواده هستند و بیشتر از مردان به مدیریت زندگی اجتماعی خانواده های خود می پردازند. یک مطالعه نشان داد که زنان تمایل دارند زمان خانواده خود را با هم برنامه ریزی کنند - مانند گردشها و تعطیلات - و در آن اوقات فراغت (مراقبت از کودکان ، آشپزی و غیره) بیشتر از شریک مرد خود کار کنند.
زنان بیشتر تمایل دارند بار یادآوری مردان برای تکمیل کارهای خانه را بر عهده بگیرند تا برعکس - شاید به دلیل انتظارات فرهنگی که زنان را متصدی خانه می دانند. هنگامی که مردان یادآوری می کنند ، بیشتر برای موقعیتهایی پیش می آید که تکمیل یک کار خلقی به نفع آنهاست نه به نفع شریک زندگی آنها - به عنوان مثال ، به او یادآوری کنید که برای برداشتن غلات مورد علاقه خود در مغازه بایستد.
همانطور که شارون بارتلی ، محقق دریافت ، همه کارهای خانه نیز برابر نیستند. مهم است که بین مواردی که معمولی هستند و به تلاش یا چالش زیادی احتیاج ندارند - مانند شستن ظرف ها - و کارهای چالش برانگیزتری که به خود مختاری می پردازند ، مانند چیدن مبلمان جدید ، تمایز قائل شد. افراد وقتی افسردگی قبلی را انجام می دهند بیشتر افسرده می شوند ، که (در بسیاری موارد) هنوز "کار زنان" تلقی می شود.
آثار نابرابری
با تقسیم کار که اغلب زنان را محروم می کند ، این امر برای سلامتی آنها عواقبی دارد. زنانی که مسئولیت بیشتری برای سرپرست خانه بر عهده می گیرند - به ویژه در مورد اطمینان از اینکه بچه ها خوب کار می کنند - تمایل بیشتری نسبت به زنانی که سرپرست آنها مساوی است احساس فشار شخصی بیشتری می کنند و از ازدواج خود راضی نیستند.
در حالی که کارهای خانه برای افراد هر دو جنس ناخوشایند است ، زنانی که بیش از حد از این کارها سر در می آورند در واقع علائم افسردگی بیشتری را تجربه می کنند. این ممکن است به دلیل بارهای عاطفی باشد نه بارهای فیزیکی مدیریت زندگی اجتماعی و مراقبت از کودک. در حقیقت ، همانطور که یک مطالعه نشان داد ، زنان و مردانی که در کارهای خانه احساس مسئولیت می کنند - نه کسانی که در واقع زمان بیشتری را صرف انجام آنها می کنند - از سلامت قلب و عروق بدتری برخوردارند.
در واقع ، در مطالعه دیگری ، والدین با درآمد دوگانه ، زمان مساوی را صرف فکر کردن در مورد کارهای خانه و مراقبت از کودک کردند-اما مادران بیشتر از این افکار ناراحت بودند و "بار مضاعفی" از مسئولیت پذیری در کار و مدیریت زندگی در خانه را احساس می کردند.
کارن کرامر ، محقق ، می گوید این ممکن است به دلیل نحوه رفتار جنسیتی مادران شاغل باشد.
او می گوید: "بسیاری از مادران شاغل بیشتر روی فرزندان خود سرمایه گذاری می کنند و به آنها زمان بیشتری می دهند تا مطمئن شوند که آنها به خاطر داشتن حرفه شخصی خود آنها را مجازات نمی کنند." "مادران" نوبت دوم "دارند - همانطور که آرلی هوچیلد می گوید - جایی که وقتی به خانه می رسند کار می کنند و اوقات فراغت خود را به خطر می اندازند.
این فقط نابرابری نیست بلکه درک بی عدالتی است که به زوجین - مردان و زنان آسیب می رساند. مطالعات نشان می دهد که وقتی مردم از تقسیم کار ناراضی هستند ، ازدواج ها به احتمال زیاد آسیب می بینند. وقتی برابری طلبی بیشتر باشد ، زوج ها اغلب کمتر ناراحت می شوند در کارهای خانه