از نظر مرکز مشاوره خانواده فمیلیکو و همه ما می دانیم که نوجوانان ما احتمالاً در مقطعی عاشق خواهند شد. با این حال، وقتی این اتفاق میافتد، والدین اغلب کل تجربه را یک شوک میبینند... که نسبتاً عجیب است؟
همه ما مرحله نوجوانی را طی کردیم. ما هم له شدنهای مخفیانه و سرخ شدنها، اولین اظهارات خجالتی عشق، حس اتفاق مهمی را تجربه کردیم... آن تماس فیزیکی اولیه و برقآمیز ناشی از یک علاقه عاشقانه.
در اینجا چند توصیه وجود دارد که به شما کمک می کند تا با تجربیات هیجانی آنها کنار بیایید.
ما به کودک کوچک گستاخی که در مهدکودک یک بوسه می زند می خندیم. در این عصر رسانههای اجتماعی، ما مهدکودکهای خود را در حال بوسیدن آپلود میکنیم تا همه فریاد بزنند و اگر کودک نوپایی برای فرستادن به مهد کودک نداریم، میخندیم و ویدیوهایی از گستاخی بچههای دیگران را به اشتراک میگذاریم.
موضوع اصلی فیلمهای کلاسیک دیزنی این بود: «دختری درمانده با شاهزاده خوشتیپ ملاقات میکند». عشق و ازدواج رخ می دهد. اخیراً فیلمهای کودکانه این قالب را شکستهاند و داستانهای قدرتمندی درباره یافتن راه و کشف قدرت شخصی منتشر کردهاند. با این حال، داستانهای عشق در نگاه اول زیادی وجود دارد که نوجوانان را متقاعد میکند که حتی امروز هم همینطور است.
از ترکیبهای دقیق پسران و دختران روی بیلبوردها گرفته تا جیغ زدن، چروکیدن، اجراکنندههایی که گاهی اوقات با لباسهای کم پوشیده شدهاند و تأثیرگذاران رسانههای اجتماعی، نوجوانان ما دائماً با پیامهای ظریف درباره چگونگی با هم بودن بمباران میشوند.
از آنها انتظار می رود که جنسیت مخالف خود را دوست داشته باشند - چیزی که غیر باینری بودن را به ویژه دشوار می کند. در حالی که در تلاش برای انجام همه این کارها هستند، انتظار دارند که در نگاه اول عاشق شوند. قرار است آن عشق برای همیشه دوام بیاورد.
با توجه به این ایدههایی که از آگاهی اولیه با قاشق تغذیه میشوند، چگونه میتوانیم بچهها را به خاطر تسریع پیشرفتشان به سمت آنچه که احتمالاً به عنوان انتظارات اجتماعی درک میکنند سرزنش کنیم - درست مثل ما؟
اگر نوجوان شما در حال تجربه عشق در سنین نوجوانی است و افکار ازدواج را در سر میپروراند، باید با او در این زمینه صحبت کنید. با او درباره مشکلاتی که در ازدواج در سن پایین وجود دارد گفتگو کنید و به او تفهیم کنید که احساسات و روابط حد و حدود خود را دارند و نباید زندگی او را به طور کامل تحت تاثیر قرار دهد. بلکه اگر قرار است این حس و رابطه حفظ شود باید به گونهای باشد که باعث رشد و پیشرفت او شود نه مانع آن!
به دلیل روحیه حساس یک نوجوان و بروز احساسات شدید نباید او را تنها بگذارید. در این مواقع نوجوان به راحتی نمیتواند احساسات خود را بیان کند، به خلوت کردن و تنهایی تمایل دارد و مواردی از این قبیل که باعث میشود کودک افسرده شود و حتی به خود آسیب برساند. در نتیجه نباید او را تنها بگذارید، بلکه باید با او کاملا منطقی و با مهربانی صحبت کنید تا نوجوان شما آرامتر شود.
عشق دوران نوجوانی برای اکثر افراد اتفاق افتاده است. اگر این حس را در فرزند خود مشاهده کردید باید به او احترام گذاشته و به درستی او را راهنمایی کنید. اگر از اشتباه نوجوان خود اطمینان دارید باید با زبان خوش و به دور از خشونت و محدودیت با او رفتار کنید. زیرا اگر مستقیم به او بگویید که دارد اشتباه میکند قطعا نتیجه عکس خواهد داشت و حس لجبازی را در او بیدار خواهید کرد!
یکی از کارهایی که والدین باید در نحوه برخورد با نوجوانی که عاشق شده در نظر بگیرند، انتقال تجربیات و احساسات گذشته خود به آنهاست. زمانی که حس کردید نوجوان شما عاشق شده است و وضعیت او را مشاهده کردید، میتوانید از روزهایی که در گذشته سپری کردهاید صحبت کنید. با این کار نوجوان شما درک میکند که برای کسب تجربه در این زمینه نیاز نیست خودش برخی اتفاقات تلخ و ناگوار را تجربه کند.
هیچ کس نمی تواند هیچ پدر و مادری را به خاطر شیطنت های کودکان نوپا سرزنش کند. حتی اشتراک گذاری آنها در شبکه های اجتماعی چیز بدی نیست. با این حال، وزن دادن بیش از حد به مزخرفات آنها به حدی که کودک مجبور به تکرار عمل برای تحریک همان واکنش تایید کننده می شود، می تواند گامی در جهت اشتباه باشد.
تمجید از ماهیت محبت آمیز کودک به جای تایید گستاخی او در بوسه، راه خوبی برای رسیدگی به چنین مواردی است. "چقدر شیرین هستی که اینقدر عاشقانه به دوستت سلام می کنی!" به کودک پایه محکمی می دهد تا تصویری سالم از خود ایجاد کند.
چگونه این پاسخ با "به تو نگاه کن، همه گستاخ و همه دخترها (یا پسرها) را می بوسند!".
ایجاد و تقویت حس خود در کودک شما از سنین پایین بهترین راه برای هدایت او به سمت انتخاب های سالم در طول زندگی است. اگر فرزندان شما در حال حاضر نوجوان هستند، صحبت با آنها در مورد مثبت بودن بدن، تشویق به اعتماد به نفس و ارزش خود و ایجاد اعتماد به آنها این امکان را می دهد که به جای اینکه دائماً به دنبال تأیید خارجی باشند، روی خود تمرکز کنند.
آنها بهتر می توانند در برابر پیام های ظریف تبلیغات و ستاره های پاپ، فشار همسالان (همه دوست پسری دارند به جز من!) و احتمالاً حتی زیست شناسی مقاومت کنند.
آیا به یاد دارید که وقتی هورمون های نوجوانی تان به هم ریخته بودند، برای شما چطور بود؟
منبع:
https://www.superprof.co.uk/blog/help-my-teenagers-in-love-advice-for-parent
زوج درمانی نوعی روان درمانی است که می تواند به شما و همسرتان در بهبود رابطه کمک کند. اگر مشکلاتی در رابطه دارید، می توانید برای کمک به بازسازی رابطه خود به دنبال زوج درمانی باشید.
برایان مولر، دکترای روانشناس در مرکز پزشکی دانشگاه کلمبیا، میگوید: «زوجدرمانی میتواند طیف گستردهای از مسائل مربوط به رابطه، از جمله درگیریهای مکرر، احساس قطع ارتباط، رابطه عاشقانه، مسائل مربوط به رابطه جنسی، یا مشکلات ناشی از استرسهای بیرونی را برطرف کند.»
زوج درمانی می تواند در هر مرحله از رابطه شما، صرف نظر از وضعیت تاهل، سن، نژاد، ایمان یا گرایش جنسی به شما کمک کند.
برخی از اشکال این درمان شامل مشاوره ازدواج، مشاوره قبل از ازدواج و خانواده درمانی است. این معمولا یک شکل کوتاه مدت درمان است.
به گفته مولر، رویکردهای متعددی برای زوج درمانی وجود دارد که می تواند شامل موارد زیر باشد:
EFT بر بهبود وابستگی و پیوند بین شما و شریک زندگیتان تمرکز دارد. درمانگر به شما کمک می کند الگوهایی را که منجر به احساس قطع ارتباط می شود، درک کرده و تغییر دهید.
این روش شامل پرداختن به مناطق درگیری و تجهیز شما و شریک زندگیتان به مهارت های حل مسئله است. هدف آن بهبود کیفیت دوستی و سطح صمیمیت بین شما و شریک زندگیتان است.
این یک رویکرد مبتنی بر قدرت است که شامل تمرکز بر جنبه های مثبت رابطه است. به جای سرزنش، بر بازتاب خود تمرکز می کند.
زوج درمانی روان پویا: درمان روان پویایی امیدها و ترس های اساسی را که به شما و شریک زندگیتان انگیزه می دهد را بررسی می کند تا به شما در درک بهتر یکدیگر کمک کند.
همچنین به عنوان زوج درمانی رفتاری (BCT) شناخته می شود، این شکل از درمان شامل شکل دادن به رفتار با تقویت رفتارهای مثبتی است که ثبات و رضایت را افزایش می دهد، در حالی که رفتارهایی را که باعث منفی گرایی می شود، دلسرد می کند.
همچنین به عنوان زوج درمانی شناختی رفتاری (CBCT) شناخته می شود، این شکل از درمان شامل شناسایی و تغییر الگوهای فکری است که بر رفتار تأثیر منفی می گذارد.
زوجدرمانگران اغلب از یک رویکرد یکپارچه برای درمان استفاده میکنند، و بسته به نیاز شما، تکنیکهایی را از اشکال مختلف درمان میگیرند.
اینها برخی از استراتژی هایی است که زوج درمانگر ممکن است از آنها استفاده کند:
آشنایی با شما: «درمانگران مرکز مشاوره آویژه با شناختن شما و شریک زندگیتان، احساس ایمنی ایجاد می کند. مولر میگوید: آنها به طور فعال و مشارکتی با شما کار میکنند تا به شما کمک کنند خود و شریک زندگیتان را بهتر بشناسید.
مولر میگوید: «درمانگر به شما و همسرتان کمک میکند تا احساسات را شناسایی کرده و آنها را در قالب کلمات برای یکدیگر بیان کنید».
کاوش در گذشته: زوج درمانی می تواند شامل کاوش در گذشته شما باشد، زیرا می تواند به شما در درک بهتر ترس ها، انگیزه ها و رفتارهای خود در یک رابطه کمک کند. همچنین می تواند به رفع تعارضات حل نشده ای که بر زمان حال شما تأثیر می گذارد کمک کند.
تمرکز بر راه حل ها: درمانگر شما با شما و همسرتان برای حل مسائل، اصلاح الگوهای رفتاری منفی و تمرکز بر جنبه های مثبت رابطه همکاری خواهد کرد.
مهارتهای آموزشی: زوجدرمانی میتواند به شما و همسرتان کمک کند تا مهارتهای مدیریت خشم، حل مسئله و حل تعارض را آموزش دهید. هدف این است که شما و شریک زندگی تان را با ابزارهایی تجهیز کنیم تا به شما در مقابله با مسائل در هنگام بروز آنها کمک کنند.
زوجدرمانی میتواند به شما و همسرتان این فرصت را بدهد که در مورد مسائل مربوط به چندین جنبه از رابطهتان بحث و حل و فصل کنید، که میتواند شامل موارد زیر باشد:
زوجدرمانی میتواند به شما کمک کند تا نقشهایی را که شما و همسرتان در رابطه بازی میکنید بررسی کنید و پویاییهای ناسالم را شناسایی کنید. همچنین می تواند به رفع تفاوت در انتظارات کمک کند.
زوجدرمانی میتواند به شما و همسرتان کمک کند تا در مورد اعتقادات، ارزشها، و احساسات مذهبی خود و پیامدهای این جنبهها در زندگی روزمره خود صحبت کنید.
امور مالی می تواند منبع اصلی درگیری در روابط باشد. زوج درمانی می تواند به ترویج گفتگوی باز و شفافیت در مورد عادات درآمد و هزینه کمک کند.
شما و شریک زندگی تان می توانید به مسائلی رسیدگی کنید که باعث خرابکاری در زمان با هم بودن شما شده است. میتوانید درباره فعالیتهایی که از انجام آنها با هم لذت میبرید و نحوه لذتبخشتر کردن زمان با هم صحبت کنید.
اگر شما و همسرتان در مورد اینکه آیا میخواهید بچهدار شوید یا نه یا چگونه آنها را بزرگ کنید، همسو نیستید، زوجدرمانی میتواند به شما در بیان این نگرانیها کمک کند. همچنین می تواند به عوامل استرس زا مانند مشکل در باردار شدن یا فرزندخواندگی کمک کند.
زوج درمانی می تواند به شما و همسرتان کمک کند تا مشکلات ناشی از درگیری با سایر اعضای خانواده مانند والدین، فرزندان و خواهر و برادر را حل کنید.
اگر شما و همسرتان در رابطه با رابطه جنسی و صمیمیت یا خیانت مشکل دارید، زوج درمانی می تواند فضای امنی را برای شما فراهم کند تا احساسات و نیازهای خود را به اشتراک بگذارید.
بیماری های جسمی یا روانی ممکن است برای شما و همسرتان سخت باشد. زوج درمانی می تواند به شما در مقابله با استرسی که بر رابطه شما وارد می کند کمک کند.
درمان همچنین میتواند به شما و شریک زندگیتان کمک کند تا با درگیریهای ناشی از عوامل خارجی، مانند کار، مقابله کنید که میتواند بر روابط شما استرس وارد کند.
منبع:
مشاوره روانشناسی آویژه
https://psychology.avije.org/
https://www.talkspace.com/blog/everything-you-need-to-know-about-couples-therapy/
https://www.verywellmind.com/couples-therapy-definition-types-techniques-and-efficacy-5191137
مثالی که می خواهیم در مشاوره خیانت فمیلیکو در مورد آن صحبت کنم، خیانت انتقام جویانه است. معمولاً توسط مردانی انجام می شود که واقعاً خود را باور ندارند. آنها مدام برای جلب توجه گریه می کنند و سلطه خود را نشان می دهند.
این شانس آنها برای درخشش است. تعهد فقط یک پس زمینه است. هر خیانت باید به او نشان دهد که چه چیزی لیاقتش را دارد. هدفش صدمه زدن به اوست. این یک نوع خیانت بسیار نفرت انگیز و تهاجمی است.
ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتد.
گاهی اوقات به سادگی یک استدلال است. به این ترتیب او عصبانیت خود را روی او تخلیه می کند، شاید به این دلیل که زندگی شغلی او در خطر است. این راهی برای خیانت برای مردان بی اعتماد به نفس و کسانی است که سطح خودآگاهی بسیار پایینی دارند.
خودشون نمیفهمن بنابراین آنها دیگران را نیز درک نمی کنند. ممکن است به نظر برسد که بین انتخاب ها و تصمیمات خود سرگردان هستند. انتخاب های آنها حتی می تواند در تضاد باشد. آنها البته این را نمی بینند، زیرا هرگز با احساسات آنها "در تماس" نبودند.
آنها شرکای زندگی بسیار بدی هستند. آنها به دلایل مختلف آسیب می بینند. با وجود اینکه آنها احساسات خود را درک نمی کنند، در ایجاد دردهای عاطفی دیگر استاد هستند. در این صورت، دلایل زیادی برای خیانت وجود دارد.
مردان خیانتکار از این نوع می توانند تقصیر را به گردن شریک زندگی خود بیندازند. آنها این کار را متفاوت از نوع قبلی انجام می دهند. آنها تهاجمی و قاطع هستند. آنها برای بخشش گریه نمی کنند، اما شریک زندگی خود را متهم می کنند که آنها را به سمت خیانت سوق می دهد.
در چنین روابطی، بخش بزرگی از پرخاشگری و ناامیدی وجود دارد. تنش و عدم اطمینان دائمی وجود دارد. سخت است که بگوییم چرا زنان با این همه موافق هستند.
این نوعی خیانت است که ما چندان مشتاق صحبت کردن در مورد آن نیستیم. ما در روانشناسی فمیلیکو قصد نداریم مردانی را که اینگونه خیانت می کنند توجیه کنم. ما همچنین ادعا نمی کنیم که تقصیر از طرف شریک است. تقصیر از هر دو طرف است.
او قادر به بیان خواسته های خود نیست. همسر به او توجه نمی کند. این فقط در مورد هوس ها و نیازهای جنسی نیست. گاهی اوقات فقط در مورد احساسات است، گفتگوی ساده. چیزهایی که مرد نمی تواند در رابطه خود پیدا کند، شروع به جستجوی آنها می کند ... اما در بیرون.
ممکن است در غیرمنتظره ترین لحظه اتفاق بیفتد. سفر کاری، رویداد کاری، فقط یک سفر ریلی معمولی. گاهی اوقات این مرد فقط به دنبال یک شریک گفتگو است، گاهی اوقات او به دنبال نزدیکی است.
این کسی نیست که به دنبال تماس فیزیکی باشد. این مرد در درجه اول به دنبال نیاز جنسی نیست. حداقل اینجوری شروع نمیشه آن مرد خلاء را در رابطه خود احساس می کند. او میل دارد که جای خالی را با چیزی پر کند.
اکثر مردم فکر می کنند که شریک زندگی مقصر است. ما معتقدم که مزخرف است وقتی مردی نمی تواند از خود دفاع کند، جای تعجب نیست که شریک زندگی او را مردانه نبیند. تا آنجا که به نظر ما مربوط می شود، هر دو مقصر هستند.
او گناهکار است زیرا دیگر او را نمی بیند. او نامرئی شد. شاید این یک روال است، شاید او از تلاش دست کشیده است. او مقصر است که محبت او را جلب نکرده است. تسلیم شد که در نظر او برابر با اخته شدن است.
ما مطمئن نیستم، اگر شما نیز این احساس را داشته باشید، اما من بیشتر و بیشتر مردان را می بینم که به این روش خیانت می کنند. آنها برای دنیای امروز بیش از حد احساسی به نظر می رسند. حقیقت این است که روزگار همیشه یکسان بود، هرگز بهتر نبود. آن مردانی هستند که خیلی زود دمپایی گرم خانه می پوشند و از نظر احساسی بازنشسته می شوند.
اگر از من بپرسید، هیچ فایده ای ندارد که برای آنها متاسف باشید. تقصیر آنها هم هست سرزنش شریک زندگی خود برای همه چیز نشانه ضعف است. این دلیل دیگری است که مردانگی آنها را کوچک می کند. این سوال باقی می ماند که این مردان با چه کسانی به شریک زندگی خود خیانت می کنند؟ شاید آنها باید شروع به پیشرفت بیشتر در رابطه خود کنند؟
منبع:
منبع:
فمیلیکو
https://familico.ir/betrayal-counseling/
https://medium.com/@CoPatrykWojcik/why-do-men-cheat-db4771dd0fa9
https://ifstudies.org/blog/who-cheats-more-the-demographics-of-cheating-in-america
روان درمانگر یا درمانگر یک متخصص آموزش دیده است که به افراد مبتلا به شرایط مختلف سلامت روان مانند استرس، افسردگی، اضطراب، بی خوابی، اعتیاد، اختلال دوقطبی، الگوهای رفتاری منفی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی و سایر احساسات ناتوان کننده کمک می کند. روان درمانی همچنین گفتار درمانی نامیده می شود و می تواند با کمک به فرد در درک احساسات سرکوب شده خود، به درمان چالش ها و علائم مرتبط با سلامت روان و شرایط عاطفی کمک کند، از این رو او را برای رویارویی با چالش های جدید هم در حال و هم در آینده مجهز می کند. رواندرمانگرها قضاوتکننده و دلسوز نیستند. آنها به طور خاص آموزش دیده اند تا به دقت نیازهای روانی بیماران خود را بشنوند و تجزیه و تحلیل کنند و بر اساس آن به آنها کمک کنند.
روان درمانی شبیه به مشاوره است و این دو می توانند همپوشانی داشته باشند. روان درمانی عمیق تر است و به علل اساسی مشکلات می پردازد و همچنین به فرد در حل آنها کمک می کند. مجوزهای مختلفی توسط متخصصانی وجود دارد که روان درمانی می کنند، از جمله مددکاران اجتماعی، مشاوران حرفه ای دارای مجوز، روانشناسان، روانپزشکان و پرستاران بهداشت روان. اگرچه هر یک از آنها ممکن است رویکردهای متفاوتی در درمان مشکلات روانی داشته باشند، بسیاری از شرایط سلامت روان ممکن است شامل تیمی از متخصصان مختلف سلامت روان باشد. این امر به ویژه در مورد شرایط جدی تر مانند اعتیاد، اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی و اختلال افسردگی اساسی با تمایل به خودکشی صادق است. در بسیاری از موارد، بر اساس وضعیت سلامت روان، بیماران نیاز به روان درمانی و دارو دارند. بهبود شیوه زندگی سالم، مانند ورزش منظم، استراحت کافی و سایر فعالیت های خاص توصیه شده توسط روان درمانگر نیز نقش مهمی در روند بهبودی و بهزیستی کلی دارد.
به طور کلی، روان درمانگران برای کمک به بیماران خود برای درک شرایط و احساسات خود، کنار آمدن با زندگی روزمره و مدیریت سلامت روان خود به عنوان یک راهنما عمل می کنند تا بتوانند به طور طبیعی عمل کنند. این شامل حفظ روابط و عملکرد مناسب در محل کار یا مدرسه می شود و در نتیجه کیفیت زندگی آنها را بهبود می بخشد. زمان صرف شده برای احساس بهتر بیماران بر اساس تشخیص اولیه، سیستم حمایتی آنها و خود بیماران متفاوت است. برخی از بیماران پس از چند جلسه احساس بهتری دارند، در حالی که برخی ممکن است برای مدیریت سلامت روان خود به جلسات روان درمانی سالها یا مادام العمر نیاز داشته باشند. برای دیدن نتایج مثبت، بیماران در نهایت باید درک کنند که مشکل دارند، نیاز به تغییر را تشخیص دهند و از برنامه درمانی توصیه شده توسط متخصص پیروی کنند. نشان داده شده است که حدود 75 درصد از افرادی که تحت روان درمانی قرار گرفته اند از آن سود می برند.
روان درمانی و دارو درمانی: در بسیاری از موارد بر اساس وضعیت سلامت روان، بیماران به روان درمانی و دارو درمانی نیاز دارند. برای بسیاری از اختلالات سلامت روان، داروها مفیدتر از روان درمانی هستند. در موارد دیگر، بیماران از ترکیب دارو و روان درمانی بیشتر از هر یک به تنهایی سود می برند.
روان درمانی ممکن است برای یک فرد، یک خانواده، یک زوج یا در یک محیط گروهی برای کودکان و بزرگسالان انجام شود. تعداد جلسات مشاوره روانشناسی آویژه، دفعات و مدت جلسات بر اساس شرایط بیمار و پیشرفت آنها توسط روان درمانگر تعیین می شود. جلسات ممکن است یک بار در هفته یا چند بار در هفته باشد. ممکن است برای رسیدگی به مسائل فوری کوتاه مدت (چند جلسه) یا برای رسیدگی به مسائل طولانی مدت و پیچیده بلند مدت (ماه ها تا سال ها) باشد.
انواع مختلفی از روان درمانی وجود دارد. رواندرمانگر بر اساس شرایط فرد، درمان مناسب یا ترکیبی از درمانهای مختلف را توصیه میکند. روان درمانی ممکن است در ترکیب با دارو و/یا درمان های دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
CBT به افراد کمک میکند تلههای فکری (الگوهای تفکر و رفتاری که میتوانند مضر و/یا بیاثر باشند) را شناسایی و تغییر دهند و افکار مفید و رفتارهای عملکردی را جایگزین آنها کنند. این می تواند به فرد کمک کند تا مشکلات فعلی خود را درک کند و چگونه آنها را با یادگیری و تمرین و مهارت های جدید حل کند. CBT ممکن است در اختلالات مختلفی مانند استرس، اضطراب، بی خوابی، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اختلالات خوردن استفاده شود.
این نوعی از CBT است که به تنظیم احساسات کمک می کند. معمولاً برای درمان افرادی با افکار خودکشی طولانی مدت و افرادی که دارای اختلال شخصیت مرزی، اختلالات خوردن یا PTSD هستند استفاده می شود. به بیماران مهارت های جدیدی برای کمک به مسئولیت پذیری و تغییر الگوهای رفتاری ناسالم یا مخرب آموزش داده می شود. معمولاً شامل درمان فردی و گروهی است.
IPT یک درمان کوتاه مدت است. این به بیماران کمک می کند تا مسائل بین فردی اساسی خود مانند غم و اندوه حل نشده، تغییرات در زندگی اجتماعی یا کار و تعارضات روابط را که می توانند دردسرساز باشند، درک کنند. می تواند به افراد کمک کند تا راه های سالمی برای ابراز احساسات، بهبود ارتباطات و حل تعارضات ایجاد کنند.
این درمان مبتنی بر این مفهوم است که رفتار و سلامت روان تحت تأثیر تجربیات گذشته دوران کودکی و افکار یا احساسات تکراری نامناسب است که بیمار از آنها آگاه نیست. با پرداختن به این مسائل، بهبود خودآگاهی و تغییر الگوهای قدیمی به بیماران کمک می شود.
روانکاوی: این یک نوع روان درمانی فشرده تر است. جلسات معمولاً در فواصل مکرر نسبت به سایر درمان ها (سه جلسه یا بیشتر در هفته) انجام می شود.
روان درمانگر با کمک به بهبود عزت نفس، کاهش اضطراب، بهبود مکانیسم های مقابله و بهبود عملکرد اجتماعی و اجتماعی، بیماران را راهنمایی و تشویق می کند تا منابع خود را توسعه دهند. روان درمانی حمایتی به بیماران کمک می کند تا با مسائل اساسی مرتبط با شرایط سلامت روانی خود مقابله کنند که به آنها کمک می کند تا پایان عمر خود به تنهایی سلامت روان خود را مدیریت کنند.
منبع:
https://www.medicinenet.com/what_exactly_does_a_psychotherapist_do/article.htm
https://www.psychiatry.org/patients-families/psychotherapy
https://www.webmd.co
اغلب وقتی مردم به روانکاوی فکر می کنند، فروید را در حال کشیدن سیگار و خاریدن ریش سفید خود تصور می کنند. متأسفانه، چنین تصویری این تصور را به وجود میآورد که روانکاوی متعلق به گذشته کهنه، و مملو از سرکوب، و نظریههای فکری دور در مورد حسادت آلت تناسلی و عقده ادیپ است. بله! روانکاوی قطعا مشکل تصویری دارد. در عوض چیزی که ما به آن نیاز داریم تصویری به روز و همچنین اطلاعات به روز شده است که حسی از روانکاوی واقعاً چیست را منتقل می کند: یک درمان روانشناختی پیشرفته که می تواند به افراد عادی کمک کند تا مشکلات روانی واقعی خود را در اینجا در سال 2014 برطرف کنند.
به عنوان یک درمان روانشناختی، روانکاوی روشی از رواندرمانی مدرن است که میتواند برای افرادی که با مشکلات طولانی مدت در نحوه تفکر و احساس خود در مورد خود، جهان و روابط خود با دیگران دست و پنجه نرم میکنند، بسیار مفید باشد. مطمئناً، درمانهای کوتاهمدتی وجود دارند که برای مشکلات کوتاهمدت مانند اضطراب یا افسردگی ناشی از یک عامل استرسزا، از دست دادن یا تروما مناسبتر هستند. اما برای مشکلات روانی که برای مدت طولانی در زندگی فرد وجود داشته است - اغلب از دوران کودکی - درمان عمیق تری لازم است. اینجاست که روانکاوی وارد می شود.
در واقع، روانکاوی ابتدا به عنوان درمانی برای بیمارانی که به سایر روش های پزشکی و روانشناختی موجود در آن زمان پاسخ نمی دادند، توسعه یافت. فروید به دلایلی چهره روانکاوی است، زیرا او به این کشف متحول کننده دست یافت که انواع خاصی از مشکلات ریشه در زیر سطح زندگی آگاهانه دارند. از آن زمان، روانکاوان بیشتر و بیشتر در مورد اینکه چگونه عوامل ناخودآگاه تا حد زیادی بر ما تأثیر می گذارد، چه برای خوب و چه برای بد، کشف کرده اند. هنگامی که این نیروهای ناخودآگاه منشأ مشکلات روانی قابل توجه و پایدار هستند، روشهای درمانی که بر پیشنهاد، استدلال عقل سلیم یا اصلاح رفتار متکی هستند چندان مؤثر نیستند. در چنین مواردی به روشی نیاز است که به سطح ناخودآگاه برسد.
روش روانکاوی شامل ملاقات با یک متخصص سلامت روان با آموزش تخصصی و پیشرفته در کار با افراد در این سطح ناخودآگاه است. آموزش روانکاوی شامل 5 تا 8 سال تحصیل دکتری اضافی فراتر از آموزش های روانی، روانپزشکی، مددکاری اجتماعی یا سایر آموزش های بهداشت روان روان درمانگر است. بیماران به طور مکرر در جلسات 45-50 دقیقه ای شرکت می کنند - 3 تا 5 روز در هفته. در تمرین خودم، اکثر بیماران روانکاوانم را هر هفته چهار بار می بینم. دریافتهام که میتوان کارهای خوبی را در یک درمان سه بار در هفته انجام داد و پنج بار (جای تعجب نیست!) بهینه است.
تکرار جلسات کمک می کند تا کار عمیق تر شود، شدت آن حفظ شود و از زندگی بیرونی به زندگی درونی تغییر کند. وقتی بیشتر روزهای هفته را ملاقات می کنید، می توانید در مورد آنچه در زندگی بیرونی شما اتفاق می افتد کاملاً به روز باشید. سپس زمانی برای رفتن به داخل برای تأمل و کاوش وجود دارد. علاوه بر این، فرکانس بیشتر می تواند کمک کند زیرا گرما را روشن نگه می دارد. کار دردناکی که روزی کشف می شود زمان کمتری برای زیرزمینی دارد. پیوندهای ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه - از یک روز به روز دیگر - را می توان هم در ذهن تحلیلگر و هم در ذهن بیمار تازه و زنده نگه داشت.
با توجه به نگاه کارشناسان مشاوره روانشناسی آویژه در روش روانکاوی، بیماران تشویق می شوند که آزادانه در مورد هر چیزی که به ذهنشان می رسد صحبت کنند، افکار و احساسات خود را به هر کجا که ممکن است دنبال کنند. این به ناخودآگاه اجازه می دهد تا خود را آشکار کند که کار آسانی نیست، زیرا ناخودآگاه می خواهد پنهان بماند. این باز بودن بیشتر توسط بیمار که روی مبل دراز کشیده است و درمانگر در پس زمینه، دور از دید، تسهیل می شود. اگرچه ممکن است ایده دراز کشیدن روی کاناپه تحلیلگر در ابتدا قدیمی و یا حتی کمی کلیشه ای به نظر برسد، اما به نظر می رسد که ذهن افراد را برای دیدن بهتر آنچه در داخل می گذرد باز می کند.
با تلاش منظم، بیمار به تدریج بیشتر و بیشتر را برای تحلیلگر آشکار می کند، نه تنها آنچه در پیش زمینه است، بلکه آنچه در پس زمینه و زیرزمین است. با انجام این کار، بیمار به ناچار پویایی ناخودآگاه خود را در رابطه با درمانگر زندگی خواهد کرد. این مورد انتظار و با طراحی است. بیمار میآید تا تحلیلگر را بهعنوان «دوگانه» چهرههای مهم از زمانهای گذشته و از یک مکان ناخودآگاه در درون ببیند و با او ارتباط برقرار کند. در نتیجه، هم بیمار و هم تحلیلگر از پویایی ناخودآگاه بیمار - احساسات، نیات، سردرگمیها، تحریفها، امیدها و هراسهایی که بر زندگی او تأثیر میگذارند، در زمان واقعی احساس میکنند. احتمالاً این به نام انتقال را شنیده اید. این نان و کره یک تجزیه و تحلیل موثر است.
در پاسخ به تمام کارهایی که بیمار انجام می دهد، تحلیلگر زمان زیادی (بیشتر از روان درمانگر معمولی) را صرف گوش دادن و تفکر می کند. برای تحلیلگر، توجه دقیق، هضم ذهنی و زمان لازم است تا درک کاملی از آنچه در درون بیمار می گذرد، چرایی وقوع آن، و اینکه چگونه زندگی امروز او را شکل می دهد، ایجاد کند. هنگامی که تحلیلگر تا حدودی از این پویایی های ناخودآگاه درک داشته باشد، آن درک را در قالب کلمات بیان می کند. به این می گویند تفسیر. در طول سالها، تفسیر تحلیلی نسبت به روزهای اولیه کمتر دور و عقلانی شده است. بیشتر تحلیل گران سعی می کنند عاری از اصطلاحات، واضح، صریح و تا حد امکان درگیر احساسات باشند. یک تحلیلگر خوب سعی می کند با بیمار ارتباط برقرار کند تا هم بینش و هم درک عاطفی را منتقل کند. تفسیر به عنوان خوراکی برای تفکر ارائه می شود. تحلیلگران تمام تلاش خود را می کنند تا درک را به گونه ای ارائه کنند که بیماران بتوانند آن را دریافت کنند، بجوند، هضم کنند و از آن تغذیه شوند.
اینها ویژگی های اساسی روانکاوی است که به افراد کمک می کند ریشه تغییر کنند. در پست های بعدی این مجموعه، سوالات مرتبطی مانند: آیا روانکاوی مرده است یا زنده است؟ آیا روانکاوی برای من مناسب است؟ آیا واقعا کمک می کند؟ چگونه می توانم بفهمم که کار می کند؟ انتظار دارم چه نوع تغییراتی را ببینم؟ چه مدت باید طول بکشد؟ آیا همه به آن نیاز دارند؟ آیا به آن نیاز دارم؟ در پایان، امیدوارم دیدگاهی متفکرانه، با تجربه و خودی را اضافه کنم که ممکن است یک درمان روانکاوانه را حتی برای شما ارزشمند کند.
منبع:
روانشناسی خانواده تلفنی آویژه
https://www.psychologytoday.com/us/blog/headshrinkers-guide-the-galaxy/201401/what-is-psychoanalysis