مشاوره روانشناسی

معرفی دیدگاه های روانشناسی و شناختی برای داشتن خانواده ای بهتر و ذهنی آرام

مشاوره روانشناسی

معرفی دیدگاه های روانشناسی و شناختی برای داشتن خانواده ای بهتر و ذهنی آرام

چرا زن ها خیانت می کنند؟

دلایل زیادی برای خیانت زنان متاهل وجود دارد. بیش از 40  از زوج های متاهل تحت تأثیر خیانت قرار می گیرند ، 1 و با وجود درصد بالا ، اکثر مردم - حتی کسانی که سرگردان هستند - می گویند خیانت اشتباه است.
عوامل خطر مانند اختلالات شخصیتی و مسائل دوران کودکی ، و همچنین فرصت هایی مانند رسانه های اجتماعی و مرزهای ضعیف ، می تواند شانس را افزایش دهد که یکی از این دلایل در واقع منجر به نوعی رابطه شود.
سرخوردگی در ازدواج یکی از محرک های رایج است.خیانتکار ممکن است چندین تلاش برای حل مشکلات انجام دهد اما فایده ای ندارد. شاید آنها دومین فکر ازدواج را داشته باشند یا به دلیل توجه به نوزاد جدید حسادت می کردند و هیچ کدام مهارت لازم را برای انتقال این احساسات نداشتند.

شاید همسر سرگردان در دوران کودکی چمدان هایی داشته باشد - غفلت ، بدرفتاری یا والدینی که خیانت کرده اند - که توانایی او را در حفظ رابطه متعهد مختل می کند. کمتر اوقات ، متقلب برای تک همسری ارزش قائل نیست ، فاقد همدلی است یا به عواقب آن اهمیتی نمی دهد.

ما تعدادی از عوامل خطر و علل خیانت را بررسی خواهیم کرد ، اما مهم است که در ابتدا اشاره کنیم که شریک باعث خیانت همسر خود نمی شود. خواه فریاد کمک باشد ، استراتژی خروج ، یا وسیله ای برای انتقام پس از فریب خوردن خود ، شخص متقلب به تنهایی مسئول خیانت است.

چگونه انگیزه ها از نظر جنسی متفاوت است
مردان بیشتر از زنان با هم رابطه دارند و اغلب به دنبال رابطه جنسی یا توجه بیشتر هستند. 2 مردان عشق خود را به شیوه ای فیزیکی تر بیان می کنند - آنها اغلب "کلمات احساسی" کاملی برای همسران خود ندارند. بنابراین رابطه جنسی راهی مهم برای ارتباط و صمیمیت می شود.

اگر مردان از نظر جنسی رضایت ندارند (به عنوان مثال ، اگر همسرشان اغلب از رابطه جنسی خودداری می کند) ، این طرد را جدی می گیرند و این می تواند به راحتی به معنی "دوست نداشتن" تبدیل شود. در حقیقت ، مردان بیشتر از زنان به دلیل احساس ناامنی خیانت می کنند.

وقتی زنان خیانت می کنند ، اغلب سعی می کنند یک خلاء عاطفی را پر کنند. زنان بیشتر احساس می کنند که مورد قدردانی قرار نگرفته یا نادیده گرفته می شوند و به دنبال صمیمیت عاطفی یک رابطه خارج از ازدواج هستند.

یک رابطه جنسی اغلب برای زن شریک "انتقالی" به عنوان راهی برای پایان دادن به رابطه است. او به طور جدی به دنبال ترک ازدواج خود است و این شخص دیگر به او در انجام این کار کمک می کند.

این بدان معنا نیست که رضایت جنسی عامل اصلی همسران و شوهران نیست. به طور مشابه ، کسالت از روابط زناشویی ممکن است مردان و زنان را به خیانت سوق دهد.

در تحقیقی که بر روی مردان و زنانی انجام شد که به طور فعال پیگیری می کردند یا درگیر روابط خارج از ازدواج بودند ، هر دو جنسیت اظهار امیدواری کردند که زندگی جنسی خود را بهبود بخشند - زیرا احساس می کردند رابطه اصلی آنها بین ملحفه وجود ندارد.

علل و عوامل خطر
دلایل یا دلایل بی شماری وجود دارد که چرا مردان یا زنان می توانند در روابط خارج از ازدواج درگیر شوند ، اما برخی عوامل خطر - چه با یکی از افراد و چه به طور کلی ازدواج - احتمال وقوع آن را افزایش می دهند.

عوامل خطر فردی
قاعده کلی این است که برای انجام تانگو ، یا در این مورد ، به هم خوردن رابطه زناشویی به دو نفر نیاز است ، اما مطمئناً استثنا وجود دارد. عوامل فردی که ممکن است احتمال خیانت را افزایش دهد عبارتند از:

اعتیاد: مسائل مربوط به سوء مصرف مواد ، اعتیاد به الکل ، مواد مخدر ، قمار یا چیزهای دیگر ، عوامل خطر آشکاری هستند. الکل ، به ویژه ، می تواند میزان مهارها را کاهش دهد ، به طوری که فردی که در حالت هوشیاری به رابطه نزدیک نمی اندیشد ، ممکن است از خط عبور کند
سبک دلبستگی: برخی از سبک های دلبستگی ، مانند اجتناب از دلبستگی یا عدم اطمینان دلبستگی ، و همچنین اختلالات صمیمیت نیز در رابطه با تمایل به تقلب مورد بررسی قرار گرفته است. عزت نفس ضعیف و ناامنی نیز می تواند خطر یک رابطه را به عنوان راهی برای اثبات شایستگی افزایش دهد.
ترومای دوران کودکی: داشتن سابقه آسیب های دوران کودکی (مانند سوءاستفاده جسمی ، جنسی ، یا عاطفی یا غفلت) با احتمال بالاتری برای خیانت فرد (در صورت عدم برخورد با آسیب و مشکلات حل نشده) همراه است.
قرار گرفتن در معرض خیانت در دوران کودکی: تجربه قبلی در مورد خیانت نیز می تواند خطر خیانت را افزایش دهد. یک بررسی 2015 نشان داد که کودکانی که در معرض رابطه والدین قرار دارند ، خودشان دو برابر بیشتر احتمال دارد که رابطه داشته باشند
بیماریهای روانی: برخی از بیماریهای روانی مانند اختلال دوقطبی از عوامل خطر خیانت در ازدواج هستند.
تقلب قبلی: جمله "یک بار فریبکار ، همیشه یک متقلب" بیش از یک داستان زنان قدیمی است. مطالعه ای در سال 2017 اولین موردی بود که اعتبار این گفته را ارزیابی کرد.
مسائل روانشناختی: ویژگی های خودشیفتگی یا اختلالات شخصیت با احتمال بیشتری برای تقلب همراه است. با خودشیفتگی ، یک رابطه ممکن است توسط خودخواهی و احساس حق رانده شود. افراد مبتلا به این اختلالات علاوه بر خود محوری ، اغلب فاقد همدلی هستند ، بنابراین از تأثیر اقدامات خود بر همسر خود قدردانی نمی کنند.
در تحقیقی در سال 2018 که ویژگی های شخصیتی را مورد بررسی قرار داد ، زنانی که در "روان رنجورخوانی" رتبه بالایی داشتند و مردانی که در "خودشیفتگی" رتبه بالاتری داشتند ، بیشتر احتمال خیانت داشتند.

اعتیاد به رابطه جنسی: مطمئناً اعتیاد به رابطه جنسی در یک شریک ، این احتمال را دارد که از جنبه فیزیکی ازدواج خود راضی نباشند و به جای دیگری نگاه کنند.
عوامل خطرساز در یک رابطه
مشکلات در روابط زناشویی نیز می تواند یک عامل خطر برای خیانت باشد. برخی از این موارد عبارتند از:
خشونت خانگی و سوء استفاده عاطفی
قطع ارتباط عاطفی و/یا فیزیکی
فشارهای مالی
عدم ارتباط
فقدان احترام
سازگاری پایین (افرادی که به دلایل اشتباه ازدواج کرده اند): سازگاری کم می تواند منجر به احساس "پشیمانی خریدار" شود
 نکاتی برای صحبت با همسرتان در مورد موضوعات دشوار
دلایل اصلی خیانت
با یا بدون عوامل خطر فردی یا زناشویی دلایل متعددی برای خیانت زناشویی وجود دارد. در بسیاری از دلایل ، اما چند موضوع نهفته است. یکی نقش نیازهای برآورده نشده است.
ممکن است یک شریک نتواند نیازهای شریک خود را برآورده کند ، اما اغلب اوقات ، این نیازها بیان نشده است. شرکای زناشویی ذهن خوان نیستند. دیگری عدم رسیدگی مستقیم به مشکلات است.
فرار از مشکلات (اجتناب از درگیری) به جای ماندن و پرداختن به آنها یکی دیگر از عناصر مهم ارتباط و تعهد در ازدواج است.
برخی از دلایلی که به عنوان دلیل تقلب ذکر شده است ممکن است شامل موارد زیر باشد:

ناراحتی/نارضایتی: نارضایتی از ازدواج از نظر احساسی یا جنسی شایع است. ازدواج کار است و بدون پرورش متقابل زوجین ممکن است از هم جدا شوند. ازدواج بدون رابطه جنسی اغلب برای مردان و زنان دلیل می شود.
احساس عدم تقدیر: احساس کم ارزش بودن یا نادیده گرفته شدن می تواند منجر به خیانت شود. هنگامی که هر دو شریک کار می کنند ، زنان اغلب بیشترین مسئولیت خانه و مراقبت از کودکان را بر عهده دارند. در این مورد ، این رابطه احساس ارزشمندی فرد را تأیید می کند. با این حال ، از طرف دیگر ، احساس نادیده گرفته شدن ممکن است به انتظارات غیرواقعی از شریک مربوط باشد تا غفلت واقعی.
عدم تعهد: همه چیز را کنار بگذاریم ، یک مطالعه در سال 2018 نشان داد افرادی که کمتر به رابطه خود متعهد هستند بیشتر احتمال دارد خیانت کنند.
بی حوصلگی: مردان و زنانی که به دنبال هیجان تعقیب و گریز و هیجان عشق تازه پیدا شده هستند بیشتر احتمال دارد که خیانت کنند. برخی ادعا می کنند به جای تلاش برای یافتن جایگزین برای شریک زندگی خود ، راهی برای چاشنی ازدواج آنها است. سقوط از عشق اغلب به عنوان دلیل خیانت مطرح می شود. این ممکن است شامل عدم درک نحوه بلوغ عشق در ازدواج باشد.
تصویر بدن/پیری: اغلب با داستانهای مردان میانسالی که با زنان هم سن دخترشان رابطه دارند ، نشان داده می شود ، خیانت ممکن است گاهی راهی برای مردان (یا زن) باشد تا ثابت کند که هنوز "آن را دارند". در کنار این افکار ، ممکن است همسر با ادعای اینکه همسرش "خود را رها کرده است" ، مسئولیت بی احتیاطی خود را سرزنش کند.
انتقام: اگر یکی از طرفین رابطه داشته است یا به طریقی به شریک خود آسیب رسانده است ، ممکن است شریک آزرده احساس انتقام کند که منجر به رابطه می شود.

منبع:familico.ir

نشانه های خانواده موفق

برای خانواده موفق چه چیزی لازم است؟

آمارها تصویری نسبتاً غم انگیز را برای خانواده مدرن ترسیم می کنند. ما داستان هایی درباره طلاق ، نوجوانان خارج از کنترل ، خیانت ، "خانه های خراب" و حتی گاهی سوءاستفاده های جسمی و روحی می شنویم. تعاریف خانواده موفق متفاوت است ، اما اکثر جامعه شناسان و درمانگران خانواده بر چند اصل اساسی توافق دارند که خانواده های موفق را از خانواده های ناموفق متمایز می کند. بنابراین ، چگونه موفقیت را در خانواده تعریف می کنیم؟
خانواده های موفق نحوه سازگاری را می دانند
خانواده های موفق توانایی نشان دادن انعطاف پذیری در برابر رویدادهای استرس زای زندگی برای خانواده را دارند. برعکس ، خانواده هایی که تحت قوانین سختگیرانه خانواده و نقش های خانوادگی قرار می گیرند ، به دلیل احساس ناسالم سختی در خانواده ، به طور کلی نمی توانند از مراحل مهم چرخه زندگی خانوادگی و بحران های خانوادگی عبور کنند. خانواده های موفق وظایف خود را می دانند ، اما می توانند برای بهبود خانواده وارد و خارج شوند.

خانواده های موفق یکدیگر را تشویق می کنند
خانواده  موفق اعضای خانواده را تشویق می کنند به نحوی که احترام ، حمایت و به رسمیت شناخته شدن را ارائه می دهند. خانواده های قوی همیشه از منحصر به فرد بودن اعضای خود قدردانی می کنند ، اما همچنین می توانند احساس تعلق به خانواده را در کل پرورش دهند. ساختار خانواده حمایتی ایمن را برای تک تک اعضا ارائه می دهد که محصور است اما محدود به نظر نمی رسد. به عنوان مثال خانواده گربر ، رنده گربر یکی از مشهورترین سوپر مدل های جهان است. همسرش سیندی کرافورد مدل آمریکایی است. پسرش پریسلی و دخترش کایا گربر مدل هستند.

خانواده های موفق بین "من" و "ما" تعادل ایجاد می کنند
زمان گذراندن با هم یکی از معیارهایی است که به طور معمول در خانواده های موفق گزارش می شود - نه تنها از نظر کمی بلکه از نظر کیفیت. خانواده های موفق از احساس همبستگی خود قدردانی می کنند و به گونه ای زندگی می کنند که از طریق گذراندن زمان با کیفیت در کنار هم پیوند و ارتباط را تقویت می کند. همچنین ، خانواده های موفق برای خودمختاری و نیازهای فردی هر یک از اعضا ارزش قائل هستند و برای تسهیل رشد فردی و خانوادگی به طور همزمان تلاش می کنند.

خانواده های موفق به خوبی ارتباط برقرار می کنند
وجود ارتباطات موثر یکی از ویژگی های اغلب خانواده های موفق است. ارتباطات در خانواده های موفق واضح ، صریح و صادقانه است و اعضای خانواده مرتباً با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند تا مراقبت کنند ، از زندگی یکدیگر تحقیق کنند و تعارض را به شیوه های سالم مدیریت کنند. ارتباط سالم خانواده با عزت نفس بالا برای اعضای خانواده ارتباط قوی دارد.خانواده های موفق می دانند که ممکن است پاسخ های درستی وجود نداشته باشد ، اما فقط راه های صحیح برای حل مشکلات وجود دارد.

منبع:familico.ir

عشق و محبت در خانواده

هر یک از ما می خواهیم فرزندانمان روابط مثبتی برقرار کنند - قدرت عشق ، حمایت ، دوستی و تشویق بی قید و شرط را در طول مدرسه و زندگی تجربه کنند.


اما ما همچنین می دانیم که ایجاد و حفظ روابط کاری سخت است - تلاشی که نیاز به توانایی همکاری برای تعامل با دیگران دارد.


روانشناسان این ظرفیت را جامعه پذیری می نامند ، و ما آن را در کودکان هنگامی که لذت بردن آنها را از کنار هم مشاهده می کنیم تشخیص می دهیم - گپ زدن ، شوخی ، خندیدن ، کار کردن و ایجاد دوستی. اجتماعی بودن اغلب با درون گرا یا برون گرا اشتباه گرفته می شود. اما اگر ما جامعه پذیری را مفهومی سطح بالاتر از درون گرایی یا برون گرایی بدانیم ، درک این ویژگی آسان تر است.


به زبان ساده ، همه کودکان ، صرف نظر از نوع شخصیت ، می توانند یاد بگیرند که احساسات و رفتارهایی را درک کرده و بیان کنند که انواع روابط لازم برای شکوفایی انسان را تسهیل می کند. برخی از کودکان توانایی های خود را به شیوه های آرام تر و درون گرا بیان می کنند ، در حالی که برخی دیگر به شیوه های پرانرژی تر و برون گرا تعامل دارند. هیچ یک از راهها بر دیگری برتری ندارد. آنها فقط مسیرهای متفاوتی به سوی یک هدف هستند.


چرا روابط اجتماعی و ایجاد عشق در خانواده  برای یادگیری و موفقیت زندگی کودکان مهم است

ممکن است شما را شگفت زده کند که بدانید اجتماعی بودن همراه با یادگیری است. چگونه؟ بر اساس تحقیقات انجام شده در مورد ماهیت اجتماعی نحوه کسب دانش کودکان ، تعاملات اجتماعی مثبت آن چیزی است که به کودکان کمک می کند نامرئی را نمایان ساخته ، از مرزهای جدیدی در حوزه های جدید یادگیری عبور کرده و افکار و احساساتی را ایجاد کنند که به آنها کمک می کند مسیرهای زندگی را ترسیم کنند.


در واقع ، اجتماعی بودن هسته اصلی یادگیری اجتماعی و بهزیستی احساسی است.


جنبه های اجتماعی بودن شامل خودتنظیمی ، گوش دادن فعال ، همکاری و ارتباط موثر است. ما مجبور نیستیم به دنبال تحقیقی باشیم که فواید جامعه پذیری و مهارت های اجتماعی-عاطفی مرتبط با آن را در موفقیت کودکان در مدرسه نشان دهد. این مهارتها از طریق تجربیات رابطه ای در خانه ، مدرسه و فعالیتهای بعد از مدرسه توسعه می یابد.


در دوران اخیر ، این مهارت های "نرم" بیشتر توسط دانشمندان علوم اجتماعی شناخته شده و ارزش گذاری شده است که تحقیقات آنها را با رشد مثبت ، شادی ، رشد فکری و رفاه مرتبط می داند. روابط اجتماعی با هر یک از توانایی های دیگر در مزیت قطب نما-کنجکاوی ، تاب آوری ، خودآگاهی ، صداقت ، تدبیر ، خلاقیت و همدلی ارتباط دارد. مربیان و رهبران تجاری معتقدند که اجتماعی بودن کلید یادگیری ، رهبری ، مدیریت و نوآوری در دنیایی با پیچیدگی فزاینده است.


وقتی شرایطی را فراهم کنیم که فرزندانمان احساس کنند دوست دارند ، مورد احترام هستند ، به آنها اهمیت می دهند و می توانند احساسات خود را در ارتباط با دیگران ابراز کنند. در زیر روش هایی را که می توانید از امروز برای تقویت روابط اجتماعی فرزند خود شروع کنید ، آورده ایم!


منبع:familico.ir

چگونه تقسیم کار ناعادلانه به روابط شما آسیب می رساند


مانند بسیاری از افراد هم سن و سال من ، من پدری داشتم که هر روز سرکار می رفت و مادری که در خانه می ماند - یک ترتیب سنتی. مادرم بچه ها را بزرگ می کرد ، خانه را تمیز می کرد و همه تنظیمات اجتماعی خانواده را انجام می داد. پدر من نان آور خانواده بود


این روزها ، این تقسیم وظایف در خانه  کمتر رایج است - حداقل در برخی از کشورها. از سال 1970 ، درصد خانواده ها در ایالات متحده که والدین هر دو در آن کار می کنند از 49 درصد به 66 درصد افزایش یافته است و 20 درصد از تعداد خانوارهایی که فقط پدر در آنها کار می کند کاهش یافته است. کشورهای اروپایی نیز مانند ژاپن روند رو به رشدی را نسبت به خانوارهای با درآمد دوگانه مشاهده کرده اند.


با افزایش تعداد زنان در نیروی کار ، این تغییر هم باعث افزایش قدرت برای زنان و هم درد بیشتر برای زوج های دارای درآمد دوگانه شده است. بسیاری از زوجهای کارگر به جای داشتن یک هماهنگ کننده "مدیر" در خانه ، مانند زنان سابق ، باید درباره تقسیم وظایف خانه و مراقبت از کودکان مذاکره کنند که در نهایت می تواند منجر به درگیری شود.


بنابراین چگونه زوجین بر این هنجارهای در حال تغییر حرکت می کنند و چگونه بر سلامتی آنها تأثیر می گذارد؟


تحقیقات (که بیشتر آنها شامل زوج های دگرجنسگرا شده است) نشان می دهد که حتی وقتی زنان در خارج از خانه کار می کنند ، باز هم بیشتر بار خانواده را تحمل می کنند. و این بر سلامت روانی آنها ، سلامت روانی شریک زندگی آنها و وضعیت رابطه آنها تأثیر می گذارد. اما به نظر می رسد داستان حتی پیچیده تر از این است: به نظر می رسد فقط تقسیم واقعی کار مهم نیست ، بلکه باورهای شرکا در مورد آنچه که باید باشد و باید باشد اهمیت دارد. درک این امر می تواند پیامدهای مهمی برای زوجین داشته باشد ، به آنها کمک می کند تا بهتر در مورد مشاغل خانگی مذاکره کنند و از ازدواج های شادتر و سالم تری برخوردار شوند.


وضعیت فعلی ازدواج (در) برابری

در حالی که مردان بیشتری نسبت به گذشته مراقبت از کودکان و کارهای خانه را انجام می دهند ، زنان همچنان بیشتر کارهای فیزیکی و عاطفی را در خانواده خود انجام می دهند.


به عنوان مثال ، زنان در خانواده های دارای درآمد دوگانه بیشتر متولی ایجاد و حفظ برنامه خانواده هستند و بیشتر از مردان به مدیریت زندگی اجتماعی خانواده های خود می پردازند. یک مطالعه نشان داد که زنان تمایل دارند زمان خانواده خود را با هم برنامه ریزی کنند - مانند گردشها و تعطیلات - و در آن اوقات فراغت (مراقبت از کودکان ، آشپزی و غیره) بیشتر از شریک مرد خود کار کنند.


زنان بیشتر تمایل دارند بار یادآوری مردان برای تکمیل کارهای خانه را بر عهده بگیرند تا برعکس - شاید به دلیل انتظارات فرهنگی که زنان را متصدی خانه می دانند. هنگامی که مردان یادآوری می کنند ، بیشتر برای موقعیتهایی پیش می آید که تکمیل یک کار خلقی به نفع آنهاست نه به نفع شریک زندگی آنها - به عنوان مثال ، به او یادآوری کنید که برای برداشتن غلات مورد علاقه خود در مغازه بایستد.


همانطور که شارون بارتلی ، محقق دریافت ، همه کارهای خانه نیز برابر نیستند. مهم است که بین مواردی که معمولی هستند و به تلاش یا چالش زیادی احتیاج ندارند - مانند شستن ظرف ها - و کارهای چالش برانگیزتری که به خود مختاری می پردازند ، مانند چیدن مبلمان جدید ، تمایز قائل شد. افراد وقتی افسردگی قبلی را انجام می دهند بیشتر افسرده می شوند ، که (در بسیاری موارد) هنوز "کار زنان" تلقی می شود.


آثار نابرابری

با تقسیم کار که اغلب زنان را محروم می کند ، این امر برای سلامتی آنها عواقبی دارد. زنانی که مسئولیت بیشتری برای سرپرست خانه بر عهده می گیرند - به ویژه در مورد اطمینان از اینکه بچه ها خوب کار می کنند - تمایل بیشتری نسبت به زنانی که سرپرست آنها مساوی است احساس فشار شخصی بیشتری می کنند و از ازدواج خود راضی نیستند.


در حالی که کارهای خانه برای افراد هر دو جنس ناخوشایند است ، زنانی که بیش از حد از این کارها سر در می آورند در واقع علائم افسردگی بیشتری را تجربه می کنند. این ممکن است به دلیل بارهای عاطفی باشد نه بارهای فیزیکی مدیریت زندگی اجتماعی و مراقبت از کودک. در حقیقت ، همانطور که یک مطالعه نشان داد ، زنان و مردانی که در کارهای خانه احساس مسئولیت می کنند - نه کسانی که در واقع زمان بیشتری را صرف انجام آنها می کنند - از سلامت قلب و عروق بدتری برخوردارند.


در واقع ، در مطالعه دیگری ، والدین با درآمد دوگانه ، زمان مساوی را صرف فکر کردن در مورد کارهای خانه و مراقبت از کودک کردند-اما مادران بیشتر از این افکار ناراحت بودند و "بار مضاعفی" از مسئولیت پذیری در کار و مدیریت زندگی در خانه را احساس می کردند.


کارن کرامر ، محقق ، می گوید این ممکن است به دلیل نحوه رفتار جنسیتی مادران شاغل باشد.


او می گوید: "بسیاری از مادران شاغل بیشتر روی فرزندان خود سرمایه گذاری می کنند و به آنها زمان بیشتری می دهند تا مطمئن شوند که آنها به خاطر داشتن حرفه شخصی خود آنها را مجازات نمی کنند." "مادران" نوبت دوم "دارند - همانطور که آرلی هوچیلد می گوید - جایی که وقتی به خانه می رسند کار می کنند و اوقات فراغت خود را به خطر می اندازند.


این فقط نابرابری نیست بلکه درک بی عدالتی است که به زوجین - مردان و زنان آسیب می رساند. مطالعات نشان می دهد که وقتی مردم از تقسیم کار ناراضی هستند ، ازدواج ها به احتمال زیاد آسیب می بینند. وقتی برابری طلبی بیشتر باشد ، زوج ها اغلب کمتر ناراحت می شوند در کارهای خانه


منبع:familico.ir

برای افزایش مهر و محبت

همه می خواهند میزان سرمایه در بانک را افزایش دهند و به دنبال راهی برای افزایش ثروت خود هستند. به طور مشابه ، هر کس مایل است سبب ایجاد محبت بین زن و شوهر شود، بنابراین باید به دنبال وسایل مناسب برای افزایش میزان عشق و وفاداری بین آنها باشد. ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:


1- تعویض هدایا ، حتی اگر نمادین باشند. گذاشتن گل رز روی بالش قبل از خواب تأثیر فوق العاده ای دارد. یک کارت کوچک رنگی با کلمات زیبا روی آن موثر است. وقتی مرد هزینه هدیه را می پردازد ، وقتی چهره درخشان همسرش را می بیند ، لبخند ملایمی می بیند ، از انتخاب خوب ، رحمت و لذتش در خانه تعریف می کند. زن همچنین باید مشتاق هدیه به شوهرش باشد.

2- تعیین زمان نشستن و گوش دادن با دقت و اشتیاق به یکدیگر. برخی از علما که حدیث ام زر را توضیح می دادند متعجب بودند که چگونه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سخنان طولانی عایشه رضی الله عنه گوش می دهند ، هنگامی که او روایت می کرد. 

3- نگاه هایی که مملو از عشق و تحسین است. احساسات بین همسران را نمی توان از طریق انجام تعهدات رسمی یا فقط از طریق مبادله کلمات محبت آمیز رد و بدل کرد. در عوض ، بسیاری از آنها را می توان از طریق علائم غیر کلامی مانند حالت چهره ، لحن صدا و نگاه های چشمی مبادله کرد. همه اینها وسیله رضایت عاطفی و روانی است. آیا همسرها زبان چشم را یاد می گیرند؟ آیا همسرها هنر استفاده از لحن صدا و حالات چهره خود را خواهند آموخت؟ زبان چشم ها قدرت جذابیت قلب ها را دارد!

4- سلام و خداحافظی پرشور هنگام ورود و خروج ، مسافرت و بازگشت و از طریق تلفن.

5- تحسین همسر ، ایجاد حسادت محافظتی متوسط ​​نسبت به او و عدم مقایسه او با دیگری.

6- مشارکت با او در مواردی مانند برنامه ریزی برای آینده ، مرتب کردن مجموعه کتابها ، کمک در آشپزی ، تنظیم امور مربوط به کودکان ، نوشتن نیازهای خانه و سایر وظایفی که می تواند باعث رفتار محبت آمیز شود. ، خنده و ایجاد محبت.

7- کلمات خوب و عبارات احساسی با کلمات نرم و گرم ؛ مانند آگاه ساختن او از محبت او و اینکه او یکی از نعمت های خداوند متعال است.

۸- اوقات آرام با هم و اختصاص زمانی برای گفتگو و گفتگو که همراه با سرگرمی و خنده به دور از مشکلات ، کودکان و گریه و نزاع آنها باشد. این امر بر صمیمیت و عشق بین همسران تأثیر بسزایی دارد.

9- حفظ تعادل بین تسلیم شدن و تسلیم شدن. این یک وسیله مهم است که نباید به شدت دوست خود را تسلیم یا کاملاً تسلیم کرد. هرگونه تمایل شدید به محبت و محبت بیش از حد ممنوع است. تسلیم شدن نیاز به کمی هوش و هوش دارد. نباید افراط و تفریط وجود داشته باشد. افراط در هر یک از دو رویکرد منجر به پایان اشتیاق و عشق می شود که ممکن است منجر به مشکلات متعددی در زندگی زناشویی شود.

10- تعامل بین همسران ، به ویژه در مواقع بحرانی ، به عنوان مثال ، هنگامی که همسر بیمار می شود یا باردار می شود و در نتیجه نیاز به مراقبت های جسمی و روحی دارد ، یا شوهر به دلایلی آزرده می شود و نیاز به حمایت اخلاقی و شخصی برای ایستادن دارد. توسط او احساس درد به دلیل درد طرف مقابل بیشترین تأثیر را در ایجاد محبت بین همسران و نزدیک شدن آنها به یکدیگر و محبت بیشتر دارد.


منبع:familico.ir